تنهـــــــــــــــــا تريــن تنهـــــــــــــــــا!
گريــــه ام ميگيرد وقتــــى ميبينم كســى كه همه ى دنيـــاى من بود منت ديگرى را ميــــكِشـــــد
وقتی که دیگر نبود....
من به بودنش نیازمند شدم.
وقتی که دیگر رفت....
من به انتظار آمدنش نشستم.
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد....
من او را دوست داشتم.
وقتی او تمام کرد...
من شروع کردم.
وقتی او تمام شد...
من آغاز شدم.
و چه سخت است تنها متولد شدن...
مثل تنها زندگی کردن...
مثل تنها مردن..........
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, ساعت
7:42 PM توسط نگین| نظر بدهيد
آخرين مطالب